مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

روح و امواج نامرئی بدن

استفاده از مقالات سایر سایت ها نشانه تایید تمامی مطالب این سایت ها نیست.


روح و امواج نامرئی بدن


Image result for ‫امواج نامریی بدن‬‎

شاهین دادش پور

در اینکه بعد از مرگ ما چیزی به عنوان روح از ما باقی می ماند تردیدی نیست اما به درستی نمی توانیم بگوییم که روح همان «اود» یا همان اشعه  رنگین سبز و آبی است که در حال حیات از وجود ما ساطع می شود اعتقاد مترلینگ اصولا بر ان است که یک انسان جستجوگر به خصوص اگر پژوهش او درباره مسائل بزرگ دنیای ما چون مساله مرگ و روح و خدا باشد نباید به آنچه که حکما و علما دریافته اند قناعت کند بلکه می باید دائما در جستجو باشد و از یافته های سایرین سود جوید و در مسیر هدف خود آنقدر پیش برود تا انکه به موارد تازه ای برخورد کند و باز آنها را به آزمایشگاه اندیشه هایش بفرستد و انقدر پیگیر مطالب شود تا به نتیجه ای معقول و مورد اطمینان دسترسی یابد که جنبه استدلال آن کاملا قوی باشد درباره  بقای روح پس از مرگ هم او به همین شیوه متوسل شده است و سرانجام به جایی رسیده که می گوید:بقای روح را دانشمندان امروزی در ازمایشگاه به اثبات رسانده اند (دانشمندان عضو مجمع مطالعات روحی انگلستان) این گروه دانشمندان در چندین مورد که در ازمایشگاه به ان پی بردند ثابت کردند که بعد از مرگ از انسان چیزی باقی می ماند که ان را روح می گویند و مترلینگ باز همان حرف قبلی خودش را پیش می کشد و می گوید ایا این روح که دانشمندان به وجودش اعتراف می کنند همان «اود» یا اشعه  رنگین بدن انسان نیست که به شکل روح در ازمایشگاه خودنمایی کرده است؟ فیلسوف بزرگ قرن ما می گوید چه اور همان روح باشد و چه نباشد به هر حال تردیدی باقی نمانده که در اطراف ما موجوداتی هستند که فاقد جسم می باشند اما شعور دارند و مانند این است که زمان و مکان هیچ تاثیری در انها نداردما نمی توانیم دریابیم که اصولا هدف این موجودات ناپیدای باشعور از زندگی چیست؟همانطور که نمی توانیم بفهمیم هدف خودمان از زندگی چیست؟ و شاید روزی فرارسد که ما هم مانند پدرانمان به این موضوع پی ببریم که موجوداتی نامریی در این دنیا و در اطراف ما هستند که تابع قوانین زمان و مکان نمی باشند و خلاصه روزی رسد که ما قبول کنیم نسخه ی دوم وجود ما یعنی همزاد ما یا روح یا شعور و جاویدان ما بی تردید وجود دارد.

 

 مترلینگ می گوید: عجیب ان است که اشعه ای که از بدن ما خارج می شود و به ان نام ( اود)داده اند قادر است در اشیای دیگر نفوذ کند و انها را مانند باتری که از برق شارژ می شود از اود پر کند و ذخیره شدن این اشعه در اشیا و اجسام دیگر موقتی نیست و تا 6 ماه و شاید1 سال دوام دارد.این «اود» وقتی در جسمی ذخیره شد خرد شدن آن جسم و سوخته شدن آن در آتش و حتی قرار گرفتن در تیزاب یعنی اسیدازتیک که بسیاری از فلزات را آب می کند از میان نمی رود و در خاکستر اجسام سوخته هم باقی می ماند سنگ مرمری را که از «اود» پر شده بودچندین بار در تیزاب نهادند و سپس ان را به اشعه ی اتش سپردند و آخر کار به ازمایش کشیدند و ملاحظه کردند که هنوز پر از آن اشعه است و ذره ای از آن کم نشده حال این پرسش پیش می آید که این اشعه که از جسم ما بیرون می آید و در اشیای دیگر ذخیره می شود و اگر آن اشیا و اجسام را حتی بسوزاند و یا در تیزاب قرار دهند باز هم تاثیری در آن ندارد ایا این اشعه پس از مرگ ما هم باقی می ماند و اآیا این همان چیزی نیست که به آن روح می گویند؟

 امروز دیگر تردیدی باقی نمانده که از جسم ما امواجی ساطع می شود که چشم های عادی هم می توانند آن را مشاهده کنندچیزیکه هست ما نمی دانیم این امواج از کجا ساطع می شود گو اینکه ظاهرا هریک از ذرات وجود ما این امواج را ساطع می نماید یعنی ذره ای نیست که این موج یا نیرورا بیرون ندهد گرچه ما نمی دانیم که این امواج چگونه و از کجا بیرون می آیند اما در عوض تا امروز به قسمتی از خواص آنها پی برده ایم. سالهای متمادیست که عده ای دور نیرویی در یک اتاق جمع میشوند و دستهای خود را روی آن نیرو می گذارند بدون اینکه هیچ نوع خدعه و حیله ای در بین باشد آن میز به حرکت در میآاید و از زمین بلند می شود امروز ما می دانیم انچه ان میزها را به حرکت در می آورد و بعد از این در خواهد آورد همین امواج است.مدتی است که می دیدیم اشخاصی هستند که می توانند با اشاره  دست اشیای سبک و حتی اشیای سنگین را که یکصد کیلو گرم وزن دارد به حرکت در می اورند و خواهند آورد همین نیرو می باشد که در بدن ما خارج می شود مدتی بود که دیده می شد ساعتی را در یک محفظه  شیشه ای قرار می دهند (به طوری که هیچ منفذی نداشته باشد) و کسانی با اشاره یک دست ساعت را به کار می انداختند و اینک می دانیم نیرویی که بدون هیچ تماسی ساعت را به کار می انداخت همین امواج بوداز زمان (مسمر) به این طرف عملا و به طرزی عملی ثابت شده که دارندگان علم هیپنوتیزم می توانند با اشارات و حرکات دست اشخاص معینی را که دارای استعداد برای اینکار هستند بخوابانند در این حالت خواب که موسوم به خواب مغناطیسی است سوالاتی از آها می کنند و جوابهای صحیح در یافت می نمایند و ما امروزه می دانیم نیرویی که سبب خوابانیدن اشخاص می شود همین امواج است

ترتیب کار از این قرار است که اگر یک استوانه  شیشه ای را که جنس آن از شیشه صاف و سفید و روشن باشد برداریم و آن را روی میز بگذاریم بعد از این استوانه را از محلول (دی سیانین) و الکل پر کنیم این محلول چشم ما را در مقابل اشعه  مافوق بنفش حساس می کند و می توانیم از ورای آن این نوع اشعه را بنگریم لازم است بدانیم (دی سیانین)ماده ای است شیمیایی که از قطران زغال سنگ به دست می آید و در صنعت عطرسازی(البته عطرهای مصنوعی) از آن استفاده می شود. اکنون چنانچه از یکی از دوستان خود خواهش کنید که پیراهن خود را دربیاورد و با بدن عریان پشت شیشه ای که محلول دی سیانین و الکل در آن است بنشیند( با توجه به انکه محل ازمایش به دور از باد و حرکت هوا باشد) با کمال حیرت مشاهده خواهید کرد که امواج «اود» یعنی اشعه  مورد نظر از دو طرف بدن او خارج می شود و کسانی که دارای چشم سالم و دید درست باشند مسلما این اشعه را به چشم خواهند دید.در بخشی از کتاب (راز بزرگ) نوشته  مترلینگ موضوع اود و عور باطن و قرابت این دو با هم مورد بحث قرار گرفت چنین است

اولین کسی که در فکر آن شد که دریابد ارواح چگونه تظاهر می کنند و تجسد می یابند یکی از دانشمندان مخلف با احضار روح و عالم پس از مرگ بود که بعدا خود به گروه موافقان دنیای ارواح پیوست این دانشمند که به نام پروفسور(شارل ریشه)با او آشنا می شویم استاد علوم طبیعی بود و خود در کتابی که درباره  ارواح و ظهور انها نوشته می گوید:علمای روح شناس مرا بسیار ملامت کردند که چرا مخالف با انها هستم و می گویم قضایای مربوط به روح نامعقول وقبول نکردنی است برای یک فیزیکدان و طبیعیدان خیلی ناگوار است که بپذیرد از بدن انسان یک رونوشت برابر با اصل خارج می شود که خود دارای دستگاه گردش خون عضلات اعضاگوناگون و حتی حرارت یک موجود زنده است این هیکل دوم تنفس هم می کند و هنگام تنفس اکسیژن می گیرد و گاز کربنیک بیرون می دهد آیا من و همکاران علمی من ممکن است چنین ادعایی را قبول کنیم ؟باوجود این تصدیق می کنم که تمام این حرفها درست است و صحت دارد پروفسور(ریشه)در کتاب خود درباره ی تجسد ارواح و تظاهر آنها به یک نکته قابل توجه اشاره می کند بهتر گفته باشیم به کشف تازه ای در این زمینه دست می یابد و آن این است که می گوید روح برای اینکه لباس مادی بپوشد و خود را نشان دهد از ذرات وجود مدیوم یا واسطه سود می برد و از او چیزی خارج می کند به نام اکتوپلاسم که به واسطه همان صورت ابری شکل را به خود می گیرد و خودنمایی می کند امروزه تقریبا تمام طرفداران مکتب ظهور ارواح جز انکه همین اکتوپلاسم را وسیله ی تظاهر ارواح و در حقیقت همزاد انسانهای از دنیا رفته بدانند چاره  دیگری ندارند طی عکسهایی که از لحظات ظهور روح به وسیله ی اکتوپلاسم برداشته اند دیده می شود که ماده ای از گوش یا از سوراخ بینی شخص مدیوم بیرون می ریزد مانند کف صابونی که از منفذی فروریزد و روی هم انباشته می شود روح در این اکتوپلاسم چهره  خود را نشان می دهد و با شکل دادن به همین ماده است که ارواح تمامی وجود خود اگاه به نمایش می گذارد.دائره المعارف (انسان و اسطوره و جادو )که از کتابهای معتبر است در بخش مربوط به روح و احضار روح چند تصویر از ظهور و نمایان شدن ارواح چاپ کرده اند که ضمن ان شکل گرفتن همزاد را در توده  اکتوپلاسم نشان می دهد و به ویژه یکی از عکسها جالب توجه است

زیرا چهره  فرزند متوفای (سرالیورلاج) دانشمند بزرگ روح شناس در آن نمایان است در حالی که تصویر دوران حیات وی را زیر ان برای مقایسه نهاده اند. در این مبحث نتیجه تجربه ها و پیکیری های دانشمندان علاقه مند به مکتب دنیای پس از مرگ و ارواح را یکی پس از دیگری می آوریم و هنوز زود است که از آنها به یک اصول کلی برسیم و درباره  این گفته ها و نوشته ها قضاوت کنیم .بنابراین در ادامه مطلب می پردازیم به تجربه ای که مشخصات همزاد را با خصوصیات انسان کاملی که دارد در ازمایشگاه مورد مطالعه قرار داده اند و به شنیدن تپشهای قلب او پرداخته اند .قبل از انکه در این باره چیزی بگوییم لازم است به یک نوع خواب مغناطیسی که از عمیق ترین انواع ان است اشاره کنیم( مانیه تیزم) دانشی است که امروزه مورد استفاده  آن بیشتر برای درمان بیماریهای روانی است و در ضمن از آن در جهت روشن بینی و ارتباط با ارواح بهره گیری می کنند تفاوت مانیه تیزم و هیپنوتیزم آن است که عامل یعنی شخصی که دیگری را به خواب مغناطیسی فرومی برد در مانیه تیزم از نیروهای وجود خودش مصرف می کند اما در خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) خواب کننده به وسیله اشیا و یا به کار گرفتن انواع نورهای رنگارنگ یا معمولی شخص مورد نظر را می خواباند.بنابراین کسی که با (مانیه تیزم)کار می کند بدون تردید دارای نیروهای مغناطیسی پرتوانی است که براثر انها فی المثل با چند لحظه نگاه کردن در چشم طرف مقابل وی را به عالم بی خبری می فرستد و از هر لحاظ مسلط بر وجود و افعال و اندیشه های او می شود در این حالت است که خواب کننده هرچه به او تلقین کند کسی که تحت تاثیر مانیهتیزم قرارکرفته بی چون و چرا می پذیرد

حتی اگر به او بگوید در میان شعله های اتش است درست مثل آنکه این امر واقعیت دارد عکس العمل از خود نشان می دهد. در اینگونه خواب مغناطیسی چنانچه خواب کننده خیلی متبحر و نیرومند باشد قادر است شخصی را که به خواب رفته تا عمیقترین انواع خواب مغناطیسی فرو برد در یک نوع از این خوابهای سنگین حالتی پیش می اید که کلیه  احساسات فرد به خواب رفته از تن او خارج می شود و چنانچه دیگری را کهاو نیز تحت تاثیر خواب مغناطیسی قرار گرفته و به حالت روشن بینی رسیده است وادار کنند اوضاع و احوال اولی را برای دیگران شرح دهد خواهد گفتکه اشعه  رنگین خاصی از بدن وی خارج می شود به تدریج پشت سر او به فاصله  چند قدمی به شکل دو ستون از نور به رنگهای زرد و آبی خود نمایی خواهد کرد و هرچه خواب سنگین تر باشد این دو ستون روشن تر و بزرگتر خواهد شد در این موقع اگر سوزنی به بدن او فرو برند به هیچ وجه احساس درد و ناراحتی نخواهد کرد اما چنان چه این سوزن را به ان دو ستون روشن نزدیک کنند صدای فریادش به اسمان می رسد در اخرین مرحله از خواب مغناطیسی که از همه انواع خوابها سنگین تر است این دو ستون نوری که گفتیم پشت سر شخص به خواب رفته قرار گرفته است به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر می شوند تا انکه تشکیل شکل یک ادم می دهد که از هر دیوار محکم و از هر در بسته ای می گذرد و مانیه تیزور می تواند او را به هر راه دوری که اراده کند بفرستد

 

پیروان مکتب بقای روح می پرسند ایا این انسان نوری که از جمع شدن ان دو ستون زرد و ابی پدید امده این موجودی که با اشاره ی یک سوزن فریادش تا اسمان ها می رود همان روح یا درست تر گفته باشیم همان همزاد (پرسپری) نیست؟ و ایا این ادم ساخته شده از نور که به فرمان مانیه تیزور به اقصی نقاط عالم می رود سیر و سیاحت روح را خارج از بدن نشان نمی دهد ؟به این سوال (گابریل دلان) عالم معروف روح شناس پاسخ می دهد او می گوید جسد سیال روحی از جهات ظاهری و تشریحی عین جسد مادی است سپس به تجربیات دکتر هیک من اشاره می کند و می گوید او نیز مانند همکاران دیگرش موفق به امتحان اعمال اعضای داخلی ارواح (همزادها)گردیده و ضربان قلب و ریه ی انها را تشخیص داده است

قسمتی از نامه ای را که در این خصوص برای (اکساکوف)عالم شهیر روس نوشته است برای شما نقل می کنم دکتر هیک من به ان دانشمند روسی می نویسد: غالبا اتفاق افتاده که من میان روحی که ظاهر شده و مدیوم قرار گرفته ام و آنها را با وسائل مختلف تحت ازمایشهای علمی بررسی کرده ام. من در هر یک از آنها (روح و مدیوم) تنفس و گردش خون را دیده ام و حتی قد و قطر بدن آنها را اندازه گرفته ام این نکته را نیز خاطرنشان می کنم که ارواح هنگام ظاهر شدن ابتدا به صورت ابر رقیق و ملایمی هستند و بعد به تدریج به خود شکل می گیرند تا وقتی که درست به صورت یک انسان خود را تمام عیار نشان دهد لکن وقت رفتن به طور ناگهانی غیب می شود.

برخی از روحشناسان در مورد روشن بینی و بیداری خاطرات گذشته در افراد فرضیه ای دارند که در نوع خود شایان توجه است می گویند روح ما برای تصفیه و پاک شدن از گناههایی که مرتکب شده ایم در طول زمان به قالبهای متعدد در می آیند و این امکان موجود است که دنباله کار خود را حتی در سیارات مسکون و متمدن دیگر ادامه دهند.برای نمونه همین که کاوش در کره زمین به پایان رسید به سیاره دیگری که تمدنش از ما پیشرفته تر است پرواز می کند و در انجا در قالب یک نوزاد پا به سطح آن سیاره می گذارد و دنباله  تکامل خود راطی می کند.

(ضمنا ممکن شخصا به بعضی از این نظرات اعتقاد ندارم و فقط واسه ی این می نویسمشون که هرکس با ادراک و تصور خودش تصمیم بگیرهکنه که خیلی از شما به اظهار ارواح اعتقاد نداشته باشید ولی من متن هایی دارم که نوعی پرسش و پاسخ از ارواح است ولی به عنوان یه نظریه ارزش خوندن دارهالان هم بعضی هاشون رو که با مطلب بالا ارتباط دارند واستون می نویسم بقیه شو بعدن شما هم لطفا نظر بدید که به کدوم نوع علاقه ی بیشتری دارید اگه دوست دارید می تونم مثال های حقیقی جالبی واستون بنویسم)

دو دانشمند که در مورد روح تحقیق می کردن به همدیگه قول میدن که هر کودوم زودتر مردن تو جلسه احضار روح حاضر بشن و توضیحاتی از مرگ و جایی که رفتن بدن اتفاقا یکی از اونها به اسم لومن در سن 72 سالگی می میره و در جلسه احضار روح حاضر می شه و گارنس که زنده بود سوالاتی می پرسه که اینجا واستون می نویسم

گارنس:تفاوت بین روح و جسم چیست؟

لومن:انسان اصولا از سه عامل پدید آمده جسم.جسم لطیف افلاکی.و روح. برای رون شدن انچه که گفتم باید در باره  هر کدام توضیحی بدهم.

اول جسم مادی یا جسد که از اجتماع اتم ها و مولکول های فراوانی تشکیل یافته وآنها هستند که جسم فیزیکی یا مادی ما را می سازند این جسم ما در زندگی دائما در حال تغییر و تجدید سلولهاست دوم جسم افلاکی که برخلاف جسد مادی سیال و رقیق و ظریف است و به واسطه ان است که روح اصلی و جسد با یکدیگر ارتباط پیدا می کند (پریسپری) سوم روح که وجودیست پاک و با ادراک و با شعور و متفکر که چیزی را در ان راهی نیست و همواره ثابت باقی می ماند و به جسم آدمی فرمانروایی می کند.

گارنس:حالا کجا هستی ؟

لومن:به حدی آزاد و رها بودم که می توانستم هر سیاره ای را که اراده کنم در فضا ببینم.ناگهان دریافتم که در آن لحظه روی سیاره ای قرار گرفتم که به سیاره  (کاپلا)مشهور است و تقریبا 71 سال نوری از زمین فاصله دارد و خودت می دانی سال نوری یعنی چه.

گارنس:اگر حساب کنیم که نور در هر ثانیه 300000 کیلومتر را طی می کند و فاصله ی زمین تا کره  ماه را اندکی بیش از یک ثانیه می پیماید آنوقت است که دقیقه و ساعت و ماه و سال نوری سر به فلک می کشد خدا می داند که 71 سال نوری چند میلیارد کیلو متر است.

لومن: فاصله کاپلا تا کره  زمین 681 تریلیون و 568 میلیارد کیلو متر است و من حوادث روی زمین را از این فاصله تماشا می کردم و به همین جهت بود که مناظر مربوط به 71 سال قبل را می دیدم زیرا نور درست 71 سال طول می کشید تازمین به سیاره ای که من در ان بودم می زسید تو خود بهتر می دانی که توسط نور ما همه چیز رامی بینیم به عبارت دیگر نوری که حوادث ان هنگام کره خاک را نمایان می کرد 71 سال در راه بود تا به کاپلا برسد.

گارنس:در سیارات دیگر هم موجود هوشمند و عاقل مانند انسان هست؟

لومن:تو خیال کردی فقط ما ادمها گل سر سبد خلقت خداوند هستیم در سیارات دیگر بنابر وضع و موقعیتی که دارند (نه در تمام سیارات بلکه در پاره ای از آنها)موجودات هوشمندی به سر می برند که هم از لحاظ شکل و قیافه با ما متفاوت هستند و هم از لحاظ وضع زندگی برای مثال در سیاره ای که جو ان انباشته از مغناطیس و یا نوعی الکتریسیته است مخلوقاتش نیازی به دستگاه گوارش خون مانند ما ندارند آنها نیروی الکتریسیته را از فضای پیرامون سیاره به خود جذب می کند و به وسیله آن عمل تغذیه را انجام می دهند برای اینگونه موجودات دهان و بینی و معده و روده و کبد لازم نیست در برخی سیارات مردم متفکری هستند که انچه ما به چشم می بینیم آنها نمی بینند و آنچه را ما نمی توانیم مشاهده کنیم انها به وضوح به نظر می اورند برای توضیح ان مردم تمام اشعه نامرئی از قبل اشعه مجهول و مادون قرمز و بنفش را می بینند.

گارنس:بنابراین شکل و قیافه آنها هم باید با شکل و قیافه ی ما متفاوت باشد؟

لومن:البته انهایی که احتیاج به دستگاه گوارش ندارند قسمت عمده ساختمان بدنشان تغییر شکل می دهد این مردم ممکن است گازهای مختلفی را که در حکم غذاست با تنفس خود استنشاق کنند و به درون بدن خود بفرستند بنابر این دستگاه تنفس اینگونه موجودات بهتر و کامل تر است تقریبا ماهی در اقیانئس عملی نظیر کار انها انجام می دهد از همان ابی که می بلعد و به داخل ابشش های خود می فرستد مواد غذایی اب دریا را می گیرد و به مصرف می رساند شما انساتها خیلی عاجز و درمانده هستید و طبیعت شما را به وضع خاصی پدید اورده است شما فقط چند حس ناقص دارید که تصور می کنید تمام کارها را این حسها برای شما انجام می دهند در صورتیکه واقعیت این نیست برای مثال چشم شما امواج نوری کمتر از 458 تریلیون در ثانیه را نمی تواند درک کند و همین طور امواج بالاتر از 727تریلیون در ثانیه از حد و توانایی دید شما خارج است به همین ترتیب گوش شما قادر است صداهای کمتر از 40 نوسان در ثانیه و بالاتر از 3600 نوسان در

ثانیه را بشنود در صورتیکه حیوانات و حشراتی روی زمین هستند که از شما در این زمینه قویترند و صداهایی را می شنوند و امواج نوری خاصی را مشاهده

می کنند که شما انسانها به قول خودتان اشرف مخلوقات از درک انها عاجز هستید اما هوشمندان سیارات دیگر اندامهای حساسی دارند که به واسطه انها دنیاهای رنگارنگ و حیرت اوری را با نواهای اسمانی به حیطه ی ادراک خود می کشند و تارهای عصبی و مغز تکامل یافته انها مسائلی را مد نظر قرار می دهد که حتی مطرح کردن این مسائل برای شما از حدود تصور و تخیل هم بیرون است چون از خوان گسترده طبیعت جز اندکی چیزی بیشتر نصیب شما نمی شود شما هنوز قادر به ادراک امواج محبت وفاداری دوستی و دشمنی یا احساس قبل از وقوع حوادث نمی باشید خبر ندارید مغناطیس مواد حیوانی و گیاهی یا معدنی چگونه است یا میل ترکیبی اجسام از چه قرار است شما انسانها می دانید مثلا یک کوه با عظمت و یک ذره در خاک هر دو از اتم تشکیل شده اند اما با چشمانتان نمی توانید گردش انها را ملاحضه کنید و به ظاهر کوه در نظر شما فقط توده ای بزرگ از سنگ ثابت و بی حرکت است از همه مهمتر شما ادمها که اینقدر ادعا دارید هنوز به این موضوع پی نبرده اید که تمام صداها و حرکات و اعمال شما و مشخصات شما در هر لحظه ضبط و ثبت دفتر روزگار می شود (همان طور که تصویر روی فیلم سینما یا صدا روی نوار مغناطیسی ضبط می شود) و بعدا باز قابل بهره برداری است شما خبر ندارید کلیه رفتار و کردار شما از نیک و بد دوستی و دشمنی چه در شب چه در روز در تمام لحظات بر بالهای نور می نشیند و به فراخنای کهکشان ها پرواز می کند و این وضع همچنان ادامه دارد و نور وسیله ایست که جزییات اثار وجودی شما را تا دوردست ابدیت می برد و در دفترحساس خلقت ثبت می کند به طوری که برای همیشه حالات و رفتار و گفتار و اندیشه شما باقی می ماند و ممکن است روزی بازپرس خلقت به این گنجینه ی اعمال دست یابد.

در دایره المعارف قرن بیستم که از کتابهای مرجع پرقدر و منزلت است در بخش روح و احضار روح نام چهل و هفت تن از دانشمندان مشهور که به واقعیت علم ارواح اعتراف کرده اند آمده است. در میان اسامی این گروه که از استادان بزرگ آمریکا و فرانسه و انگلستان و ایتالیا هستند نام سرویلیام کروکس رئیس انجمن علمی سلطنتی بریتانیا راسل والاس فیزیو لوژیست سرشناس انگلیسی و دوست نزدیک داروین اکسون استاد دانشگاه اکسفورد ویکتور هوگئ نویسنده معروف فرانسوی کامیل فلاماریون ریاضیدان و دانشمند فضاشناس دومرگان رئیس جمعیت ریاضی دانان انگلستان سرالیور لاج استاد دانشگاه بیرمنگام و لردبالفورد سیاستمدار مشهور انگلیس بیش از همه جلب توجه می کند .

این دایره المعارف می نویسد این گروه چهل و هفت نفری را از میان هزارتن که تحت عنوان دانشمند و محقق در رشته ی جدید احضار ارواح و روح شناسی کار کرده اند برگزیده است و گواهی صریح اکثر این دانشمندان را با مشاهدات آنها در تایید وجود ارواح نقل میکند.

جالب توجه آنکه برخی از این دانشمندان بنام قبل از بررسی در علم جدید از مخالفان احضار ارواح و حتی وجود روح بودند.لکن پس از آنکه در چند جلسه آزمایش.

روحی حاضر شدند به کلی تغییر عقیده دادند و خود در سلک موافقان علم ارواح درامدند و فتواهایشان خود دلیل و شاهد بز این مدعاست.

فی المثل اولیور لاج در مجلسی که گروهی از دانشمندان حضور دارند به آنها می گوید :ما پس از مرگ زنده خواهیم بود این مطلب را از آن جهت اظهار می کنم که شخصا با بعضی از دوستانم که فوت شده اند صحبت کرده ام . ارتباط با ارواح کاملا ممکن است و من همینطور که می توانم با حاضران در این مجلس سخن بگویم با دوستان متوفای خود نیز گفتگو کرده ام و از روی یقین و اعتماد کامل عرض می کنم که پس از مرگ زنده و باقی هستیم.

ویلیام کروکس رئیس انجمن علمی سلطنتی بریتانیا در مقابل صد ها نفر از همکارانش درباره  احضار ارواح صریحا اظهار می کند :من نمی گویم این موضوع امر ممکنی است بلکه می گویم یک واقعیت عینی است (در کتاب معروفش پدیده های روحی که بارها به چاپ رسیده است می نویسد:) این یک نوع بزدلی و ترس ادبی است که من به خاطر وحشت از استهزاکنندگان که هیچگونه اطلاعاتی در زمینه ی علم ارواح ندارند و نمی توانند بر ضد اوهامی که خود به آنها پای بند هستند قضاوت کنند شهادت خود را درباره ی ظهور ارواح کتمان کنم.من در نهایت صراحت آنچه را در این مورد با چشم خودم دیده ام و با تجربیات پی درپی و دقیق آزمایش کرده ام برای شما می نویسم.

بالاخره راسل والاس که در کشف قانون تنازع بقا و انتخاب طبیعی همکار داروین بود در کتابش به نام شگفتیهای عالم ارواح می نویسد :من اصلا یک فرد مادی بی چون و چرا بودم و در هیچ نقطه از فکر من محلی برای قبول مسئاله وجود روح نبود.اما سرانجام ملتفت شدم که مشاهدات عینی و احساسی را نمی توان نادیده گرفت و آنها را بی دلیل رد کرد.این مشاهدات به تدریج محلی از فکر و اندیشه مرا اشغال کرد تا آنجا که نتوانستم عاملی برای آنها به غیر از ارواح پیدا کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
آزیتا چهارشنبه 25 اسفند 1400 ساعت 00:17

سلام مطالب به این خوبی حیف که دیده نشده من امروز جستجو کردم خیلی دوست دارم دنبال این موضوع میگشتم مطلب جدید هرجا دارید منم خبر کنید

سلام.
از مطالب کانال تلگرامی مثنوی ارواح استفاده کنید.
آی دی کانال masnaviarvah@

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد