مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

شناخت حقیقت الهامات روحی

بنام خدا


شناخت حقیقت الهامات روحی


فرامرز ملاحسین تهرانی


زمانی که موفق شدیم ازطریق یکی از روش های تماس با ارواح از آنها پیغام دریافت کنیم، باید این موضوع را مدنظر داشته باشیم که هر پیامی که ازسوی ارواح به ما ارسال گردد وحی منزل نمی باشد بلکه این احتمال وجود دارد که ازسوی ارواح ناشناس و جعلی القائاتی صورت گیرد که ما را دچار لغزش نموده و حتی به پرتگاه های هولناکی در زندگی بکشاند. پس یک مدیوم و واسط آگاه پیش از هر چیز و پس از دریافت پیام حتما می بایست آن را تجزیه و تحلیل کرده و درصورتی که با معیارهای شرعی، عقلی و عرفی مطابقت داشته باشد، فقط برای تقویت بنیانهای اخلاقی و پرورش بنیه های معنوی خویش به کار بندد.

اولین برهان بر انطباق پیامهای ارواح با شرع و عقل و عرف این است که هیچگاه یک روح متعالی و مومن، درخواست انجام عملی خارج از توان و دانش شخص مدیوم نمینماید و ا گر هم بنابر ضرورتی روحی از مدیوم انجام عمل و تکلیفی را داشته باشد، نباید برخلاف امور سه گانه زیر باشد.

 

ادامه مطلب ...

نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه

نظریه پردازی علم در ماورا الطبیعه 
دکتر صمدعلی مرادی 


مقدمه 
آیا علم جایگاهی در کشف و شهود ماوراالطبیعه دارد؟ این مقاله فقط در پی تشریح این سئوال است و در پی پاسخ جامع به آن نمی باشد. 
در تاریخ بشری مذهب و فلسفه به بحث و نظریه پردازی در حیطه ماورااطبیعه پرداخته اند. فلسفه وظیفه خود می دانسته تا به سئوالات کلی از جمله موضوعات مطرح درماوراالطبیعه پاسخ دهد.علوم تجربی هیچگاه به موضوعات مربوط به ماورا الطبیعه دست درازی نکرده اند و عالمان علوم تجربی هیچگاه بر آن نبوده اند تا سئوالات مطرح در حیطه ماورا الطبیعه را با روشهای علوم تجربی پاسخ دهند. حتی زمانیکه هنوز علوم تجربی از کمبود روشهای تجربی رنج می برد، این فلسفه بود که در حیطه علوم تجربی دست درازی مینمود و فیلسوفان به تئوری پردازی علمی می پرداختند. به وضوح این موضوع از نبود روشهای تجربی برای ثبوت مسائل علمی ناشی می شد. به عنوان مثال مسئله "حرکت" در فیزیک را ذکر میکنیم تا جایگاه علم و فلسفه در تاریخ بشری روشنتر شود. در کتاب خلاصه فلسفی نظریه نسبیت انشتاین چنین آمده است: 
یکی از مسائل اساسی که در نتیجه بغرنجی و پیچیدگی، هزاران سال در تاریکی کامل مانده بود، مسأله حرکت است... جسم ساکنی را در محل بی حرکتی در نظر میگیریم، برای تغییر وضع دادن به چنین جسمی لازم است مؤثر خارجی بر آن اثر کند و آن را به جلو براند یا بردارد... ما باتصور غریزی و الهامی خویش حرکت را وابسته به اعمالی چون راندن و بلند کردن و کشیدن میدانیم... این طرز استدلال غریزی و الهامی درباره حرکت باطل است و همین نوع تفکر سبب شد که قرنهای زیادی تصور ما نسبت به مسأله حرکت غلط بماند. شاید شخصیت ارسطو ... علت اساسی پایداری این تصور غلط و الهامی بوده باشد. در کتاب مکانیکی که منسوب به اوست چنین میخوانیم: "جسم متحرک موقعی به حالت سکون در می آید که قوه ای آن را در امتداد خود به حرکت واداشته است نتواند دیگر تأثیر کند و آن را براند". اکتشاف روش استدلال علمی و به کار انداختن آن به وسیله گالیله یکی از بزرگترین پیشرفتهای فکر بشر است و آغاز حقیقی علم فیزیک را از همان موقع باید دانست... با کلید جدیدی که گالیله پیدا کرده نتیجه چنین بیان میشود: " اگر جسمی رانده یا برداشته یا کشیده نشود و از هیچ راه دیگر هم تأثیری بر آن وارد نیاید _و به عبارت ساده تر: چون بر جسم هیچ قوه خارجی کار نکند _ حرکت یکنواخت پیدا میکند، یعنی با سرعت ثابتی در امتداد خط مستقیم تغییر مکان دهد". 
با این توضیحات شاید بتوان گفت که حیطه های تئوری پردازی علم و فلسفه مرز مشخصی ندارد و بستگی به توانایی آنها در پرورش موضوع هدف دارد. چه بسا اگر علوم تجربی قدرت پاسخدهی در حیطه ماورا الطبیعه را داشته باشند، شایستگی بیشتری در این زمینه یابند. چراکه پاسخهای علم به یک مسئله به دلیل روش تجربی آن و برخورداری از ته پایه ریاضی، بسیار روشنتر و قابل اعتمادتر از پاسخ دهی فلسفه به یک مسئله میباشد. از آنجا که مسائل فلسفه خالی از اثبات تجربی است، به استناد تاریخ گاهی تصورات فیلسوفان قرنها انسانها را در تاریکی و جهل نگاه داشته است! آیا گاه آن فرا نرسیده است تا در پی اثبات برخی مسائل فلسفی از مسیر علوم تجربی باشیم؟ آیا اکنون علم توانایی نظریه پردازی در ماورا الطبیعه را ندارد ؟ 


 

ادامه مطلب ...

اعتقاد به نیروهای ماورایی

اعتقاد به نیروهای ماورایـی

برگرفته از: mavaratoday.blogfa.com


     بشر در تاریخ تکامل خویش به اشکال مختلف به تأثیر نیروهای ماورایی در سرنوشت خویش اعتقاد داشته است، قدرت­هایی ماورای اختیار و کنترل آدمی که فراتر از معادلات طبیعی و منطقی می­توانند بر زندگی او تأثیر بگذارند.

     نیروهایی که گاه ملکوتی و برخاسته از خواست خدایان بوده­ اند و گاه اهریمنی بوده و جادوی شیاطین را شامل می­شدند. گرچه اشکال ابتدایی چنین اعتقادات و باورهایی با بلوغ شعور و دانش انسان به تدریج کم­رنگ­تر شده، امّا در اشکال پیچیده و متکامل­تر هنوز هم ادامه داشته و خواهند داشت.

     در خصوص ریشه ­های شکل­گیری و علل پایداری اعتقادات فراعلمی بحث­های متفاوت و مبسوطی قابل طرح است. در اینجا به هیچ­وجه قصد آن نیست تا وارد این مباحث پیچیده شوم. در این مقاله نگاهی بسیار کوتاه و ساده به عوامل شکل­گیری اعتقادات فرا انسانی و علت وابستگی انسان به قدرت­های ماورایی از منظر روانکاوی و روانشناسـی خواهم داشت.

     پیش از ورود به این مبحث ذکر این نکته ضروریست که پرداختن به صحت و سقم این­گونه اعتقادات ابداً موضوع بحث ما نیست.

     ماهیت وجود انسان با نیاز و فقدان عجین است. آدمی برای سیر مراحل تکامل خویش مجبور به ارضاء نمودن نیازهایی اصیل و فطری در روح و جسم خویش می­باشد. او مکلف است پاسخــی برای خواسته و عطش­های درونی خویش فراهم نماید. از سویی دیگر محدودیت­های درونی و بیرونی همواره سد راه ارضاء تمناهای آدمی خواهند بود.

     مطابق با ادبیات روانکاوی می­توان گفت عمق وجود انسان شامل خواسته ­ها و نیازهایی فطری و وحشی است که عطش آن­ها همواره در وجودش زبانه می­کشد و کامجویی را طلب می­کند (نهاد). در مقابل منطق واقع­گرا و عقل عاقبت اندیش انسان می­کوشد آرزوهای نهاد را به گونه ­ای محدود کرده و مدیریت نماید تا شایسته، زیبا و کم دردسر ارضاء شوند (خود). جدا از تلاش­های «خود» برای مدیریت آرزوها و عطش­های «نهاد»، وجدان اخلاق­گرا و اصول­گرای انسان ، بی­رحم و سرسخت می­کوشد تمناهای نهاد را سرکوب نماید.

     این نمایی مختصر از میدان کارزار درونی انسانی است که در برابر آتش تمناها و نیازهایش با موانع و محدودیت­های درون خویش مواجه است.

     

ادامه مطلب ...

عقل برتر

بنام خدا

عقل برتر

 فرامرز تهرانی

انسان و همه موجوداتی که دارای روح هستند، دارای اندامی برای رویت و مشاهده دنیای بیرونی هستند. انسان به عنوان کامل ترین مخلوق خداوند نیز از همین اندام به نام چشم بهره مند می باشد. فرق بین انسان و حیوانات در این است که انسان قادر به تجزیه و تحلیل دقیق تر مشاهدات خود با برخورداری از عقل تکامل یافته تر از موجودات دیگر می باشد. پس آن چیزی که باعث می شود انسان به عنوان اشرف مخلوقات درک کامل تر و بهتری نسبت به خویشتن و جهانی که در آن زندگی می کند داشته باشد عقل برتر وی نسبت به سایر موجودات می باشد نه فقط داشتن اندامی به نام چشم. چراکه اگر غیر از این بود بسیاری از حیوانات از قوه بینایی خیلی قوی تر و تکامل یافته تر از انسان برخوردارند. با این همه میبینیم که در مشاهدات پدیده های فیزیکی و مادی این انسان است که توانسته جهان و سایر موجودات را با قدرت عقلانی خود به سیطره خویش درآورده و از مزایای آنها درجهت گذران یک زندگی بهتر و رفاه بیشتر بهره برداری نماید. آنچه که باعث عمق دید و مشاهدات انسان نسبت به سایر حیوانات گردیده است تمرکز و توجه و بهره مندی انسان از چشم درونی خویش برای مشاهدات جهانی نهانی و غیرملموس است که برای سایر موجودات قابل درک نیست. درواقع قوه اندیشه و تخیل انسان که بازیاب تفکر لطیف وی از دنیای غیب است وی را به ساخت نماها و جهانهایی غیرواقعی و ذهنی یاری رسانده و با این طرح و الگوی ذهنی است که انسان اقدام به بازسازی محیط فیزیکی و واقعی پیرامون خویش می نماید. درواقع برتری و تسلط روح بر ماده باعث خلق و ایجاد جهانی همانند آنچه که زمانی در قوه تخیل و ذهن وی بوده است می شود. 

اگر می شد به گذشته های دور با حرکت و دور تند بازگشت این سیر تحول و پیشرفت محیطی را می شد به خوبی مشاهده کرد که از دنیایی خالی از هرگونه اندیشه و المان های ساختاری و از کویری خشک و برهوت تا به این مرحله از رشد و آگاهی که به صورتی ملموس در ساخته های دست بشری مبین قوه تفکر و نوع نگاه اندیشه ورزانه انسان به محیط و جهان بیرونی خویش است را مشاهده نمود. انسان هرچه به جلو می رود و در سیر تکاملی خویش و جامعه خویش گام برمی دارد با تطبیق بیشتر مشاهدات درونی و بیرونی خویش به حقایق ژرفتری از تسلط و قدرت عقل بر ماده پی برده و آن را در جهت خلق دنیایی با پدیده هایی منطبق با عقل و قوه تفکر خویش همگام می سازد.

23 حقیقت

23 حقیقت جذاب ناگفته در مورد فیلم «جن‌گیر»!

تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ / مریم محبعلی‌نژاد

www.seemorgh.com/culture
حقیقت 1 تا5
1. کشیش جوانی که در آخر فیلم در حضور پدر کاراس اعتراف کرد خودش یک کشیش کاتولیک بوده (و هست) (جناب کشیش ویلیام اومالی). کارگردان فیلم برای اینکه در صحنه آخر فیلم واقعا او را غافلگیر کند، ناگهان به صورتش سیلی زد و بعد فریاد زد «اکشن»! پدر اومالی هنوز که هنوز است خاطره این روز را در دانشگاه فوردهام به دانشجویانش آموزش می‌دهد.
2. روز اول فیلمبرداری سکانسهای جن گیر، دیالوگهای لیندا بلر که پر از کلمات زشت و رکیک بود باعث رنجیده خاطر شدن ماکس وان سیدو (Max von Sydow) جنتلمن می‌شد. انگار که بعضی وقتها یادش می‌رفت سر صحنه فیلمبرداری هستند.
 3. در این فیلم برای مضطرب کردن بیشتر تماشاگر کمی ‌از تکنیک *cutaway استفاده شده است. معروفترین این صحنه‌ها صورت شیطانی است.  بد نیست بدانید بازیگر اصلی این چهره ایلین دییتز کسی بود که در 2 سریال آمریکاییHappy Days و General Hospital خوش درخشید.
*cutaway نمایی است که موضوع اصلی صحنه را نشان نمی دهد، بلکه مربوط به جزء دیگری از صحنه است که از لحاظ مضمون و یا ربط داستانی با موضوع اصلی ارتباط دارد. مثلا وقتی در تصویر اصلی مردی را داریم که در خیابان قدم می‌زند، در نمای cutaway بخشی از کفش یا کیف مرد یا حتی زنی که از پنجره خانه‌اش به او نگاه می‌کند نشان داده می‌شود.
4. در صحنه دلخراش فیلم که ریگان به صلیب عیسی بی‌حرمتی می‌کند (که به احتمال زیاد شما این صحنه را ندیده اید چون در بعضی از نسخه‌ها سانسور شده است) و پس از ورود مادرش به صورت او شلاق می‌زند، ایلین دییتز (که شماره 3 در موردش صحبت شد) به کمک ریگان می‌آید. ویلیام فرکلین احساس می‌کرد آنها به شخصی نیاز دارند تا برای اجرا کردن این حرکات سنگین از توانایی بدنی بیشتری برخوردار باشد و برای این کار استفاده از دو نفر به بهتر درآمدن سکانس کمک می‌کرد. لیندا بلیر در مورد این صحنه می‌گوید: «من واقعا نمی‌دانستم چه کار دارم می‌کنم و دلیل انجام این اعمال شیطانی را نمی‌دانستم».
 5. در ضمن بد نیست بدانید این جیغ‌های شیطانی که از دهان لیندا بلیر بیرون می‌آمد، صدایی نبود جز صدای جیغ  خوکهایی که ذبحشان می‌کردند.
 حقیقت 6 تا10 
 
فیلم جن گیر
 
ادامه مطلب ...

تو نیکی می کن و در دجله انداز

بنام خدا

تو نیکی می کن و در دجله انداز


اگر در این میان بدن را تجزیه کنیم به اتمها و در نهایت به الکترونها،پروتونها میرسیم خالق هستی ما را به صورت یک انتقال دهنده انرژی خلق کرده که محیط اطرافمان هم میتواند روی ما اثر گذار باشد، ما میتوانیم انرژی مثبت و یا انرژی منفی از خود صادر کنیم و در عین حال توسط انرژی های مثبت و منفی محیط اطرافمان متاثر شویم، اگر ما شروع به صادر کردن انرژی مثبت با نوسان بالا بکنیم این انرژی با انرژی بیرونی از همان نوع یعنی مثبت ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی مثبت نگهمیدارد و برعکس اگر ما انرژی منفی صادر کنیم با انرژی منفی بیرونی ترکیب شده و ما را در میدانی از انرژی منفی نگهمیدارد و حالت منفی را به ما برمیگرداند، به همین دلیل است که میگویند نتیجه هر عملی به خود انسان باز میگردد، بر اساس قوانین کارما فرایندهای انسانی مانند کردار، کلمه و یا فکر با توجه به کیفیت آن یک سرانجام مثبت و یا منفی دارد، کارما با قانون علیت سر و کار دارد ، هرعمل خاصی یک نتیجه ویژه ای مخصوص خود را دارد یک عمل مثبت یک نتیجه مثبت خواهد داشت که ممکن است ما نتیجه کارمان را را در این دنیا و شاید هم در دنیای بعدی ببینیم و در مقابل اعمال منفی دیر یا زود به 

ادامه مطلب ...

تکامل روحی

بنام خدا

تکامل روحی



فرامرز ملاحسین تهرانی

حیات نباتی، شروع یک زندگی تازه پس از حیات جمادی است. آگاهی و عقل  تعبیه شده در هر عنصری با نشانه هایی از وجود، در مسیر تکاملی خویش به آگاهی های جدیدی سوق داده می شود و بر همان مبنا به درجات بالاتری از رشد و شکوفایی عقلانی نایل خواهد آمد. اینک می توانید حدس بزنید چه دوران درازی باید طی گردد تا این عقل با کسب تجربیات بی شماری از مرگ ها و زندگی ها به شناخت و معرفتی والا دست یابد. 

حیات گیاهی از جمله ابتدایی ترین مراحل روند شناخت و کسب معرفت از نشانه ها و المان هایی است که درنهایت منتهی به شناخت خالق و آفریدگار متعال منجر می شود. گرچه همه این ها و همه آن شناخت ها و معرفت ها بر اثر تاثیرگذاری محیط و عوامل  حیات بخش و عقل آفرین به نبات داده می شود اما این فیض و بخشش ازسوی آفریدگار در جهت تکمیل قوه درک و عقل و راهنمایی هر مخلوقی که فعلا در مرحله ای نیست که خود قادر به شناخت و کسب معرفت از هدف خلقت باشد، ضروری و بایسته است.

 

ادامه مطلب ...

مرگ و تولد

بنام خدا


مرگ و تولد



منبع : کتاب کلیات علوم روحی


مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به تکامل و انسانیت اوُلی دست یابد.

مرگ یک موهبت الهی و مکمل حیات است و حیات بدون مرگ از نظر خلقت ارزشی ندارد و هیچگونه توهم و ترسی را در زمان فرا رسیدن مرگ , نباید بخود راه داد , چون زمان مرگ برای کسی که باید بمیرد و پس از آن به جهان ارواح سفر کند مشخص نیست و در زمان مرگ هم هیچگونه آگاهی و یا شناختی از حالت مرگ به وی دست نخواهد داد که وحشتی از آن داشته باشد , زیرا زمان مرگ یک لحظه است , یعنی تغییر زمان امواج مادی به اثیری , بسیار کوتاه و محدود است . ضمن اینکه بزرگترین و بهترین لذتهایی که فرد در عمر خود کدیده , با زمان خروج تن پوش از جسم , برابر نیست , ولی زمان مرگ هر فردی از نظر خلقت مشخص است و ثانیه ای نمی شود به آن افزود یا از آن کم کرد و ما چه از مرگ بترسیم یا آنرا پذیرا شویم , فرقی ندارد , زیرا اجل به موقع خود فرا می رسد.

بشر باید روزی به آن پایه از کمالات روحی برسد که اختلاف چندانی را بین حالت تولد و مرگ در زندگی خود به وجود نیاورد , یعنی این گریه و زاری و شیون کردن ها , از نظر خلقت به هیچ عنوان صحیح نبوده و حتی می توان آن را یک نوع ناسپاسی به خداوند متعال دانست , چون همانگونه که در زمان تولدِ نوزادی از خالق سپاسگذاری به عمل می آید , در زمان مرگ هم می بایست همان حالت را حفظ نمود و از این موهبت الهی , یعنی فرا رسیدن مرگ خوشحال بود . مرگ تنها به وجود آورنده یک نوع تحول و تکامل در زندگانی حیات های مادی نسل بشر است و باید آن را با آغوشی باز پذیرفت و به صورت عادی حدوث آن را برگذار نمود . پس شیون و زاری برای مرده مفهومی ندارد . چون مرگ یا تغییر امواج , هرگز انحصاری نبوده و شامل کلیه آفریده های خداوندی است و از سوی دیگر , باید به این مطلب کلی توجه داشته باشیم که اصولا چرا فردی متولد می شود , آیا این تولد برای زندگی ابدی است یا این که این نوزاد می بایست روزی فوت کند ؟ حال , زمانی که فردی متولد می شود و برای مردن خلق شده , به گمان من در همان زمان تولد باید برای او گریه و زاری کرد , چون ما می دانیم که نوزاد باید روزی بمیرد , لذا با توجه به چنین شناختی , از مرگ فردی نباید دیگران ناراحت شوند و برای او گریه و زاری نمایند یا به گریه و زاری های خود در زمان های خاص استمرار دهند.

 

ادامه مطلب ...

چگونه قدرت مدیومی خود را افزایش دهیم - قسمت هفدهم

بنام خدا

چگونه قدرت مدیومی خویش را افزایش دهیم - (17)

آگاهی روح



فرامرز ملاحسین تهرانی

امروز قصد دارم یکی دیگر از تکنیکهای افزایش قدرت مدیومی را برای شما مطرح نمایم. طبیعی است که هر چیزی که باعث عدم تمرکز ما به امور مربوط به موضوعی خاص گردد باعث دور افتادن ما از آن موضوع می شود.  در طول روز درگیری با مشکلات و معضلات و رخدادهای  زندگی ما را از تفکر درباب مسایل و امور معنوی دور می سازد و یا برعکس آن، وقوع اتفاقی خاص مثلا مرگ یکی از عزیزان و یا رخ دادن اتفاقی ناگوار در زندگی باعث بی توجهی ما به مسایل دنیوی شده و آنگاه به فکر خدا و دعا و امور معنوی می افتیم. ما باید همواره راه اعتدال را در پیش گیریم و خودمان را برای مقابله با هر رخ دادی آماده نگهداریم. یعنی نه آنقدر غرق در مسایل مادی و امور دنیوی شویم که به محض بروز یک اتفاق ناگوار در زندگی، عنان از کف بدهیم و نه آنقدر غرق در مسایل معنوی شویم که از زندگی دنیایی ای مان غافل شویم. یکی از راه های رسیدن به معنویت خالص و خداپسند، برگزیدن یک زندگی معتدل همراه با توجه به امور معنوی و توامان با آن رسیدگی به امور مادی و رفع حوایج دنیایی و بهره مندی از مواهب و زیبایی های آن است.

 
ادامه مطلب ...

خاطرات


ارتباط با ارواح



خاطره ای از جناب ناصر پاشا


مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک....چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

و در جای دیگر در مثنوی معنوی مولانا داریم:

                         تن زجان و جان زتن مستور نیست....لیک دید جان ترا دستور نیست

شک نیست که انسان موجودی دوگانه است و ترکیبی از بدن و ذهن میباشد بطوریکه ذهن با بدن متفاوت و بر خلاف بدن ماهیت مادی ندارد و هیچکس از ساختار ذهن آگاه نیست و فقط میدانیم فضای ذهنی از هر جهت مانند فضای هستی تا بینهایت است.


روح چیست


قبل از اینکه به ماهیت و موجودیت روح بپردازم . باید بگویم میلیارد ها میلیارد موجود زنده وجود دارد که حتی با بکار گرفتن دستگاه ها و میکروسکوپ های بسیار پیشرفته هم قادر به دیدن انها نیستیم ما نند میکرو اورگانیسم ها. آیا میدانید در بدن انسان میلیارد ها میکر اورگانیسم زندگی میکنند به اندازه سلولهای بدن.

بنظر اینجانب روح حیات جاودانه دارد و در فضای ذهنی سیر میکند.

در قرآن مجید بار ها به موجودیت روح اشاره شده. در ضمن اینکه چرا در اذهان از هزاران سال پیش قرار دارد خود دلیل دیگری بر موجود بودن روح است.

و اما آنچه را که خود شخصا" تجربه کرده ام برایتان شرح میدهم.


  ادامه مطلب ...