مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست
مثنوی ارواح

مثنوی ارواح

یا رب از من کم مکن الطاف دوست ----- مثنوی روح من از آن اوست

زمین سیاره جنگ

زمین سیاره جنگ



فرامرز ملاحسین تهرانی

 زمین سیاره جنگ است. اگر نگاهی به وضع کنونی دنیای معاصرمان بیندازید نه تنها بهتر از گذشته های دور نشده بلکه بسیار بدتر نیز شده است. با مراجعه به تاریخ پیشینیان و تورق در صفحات آن مشاهده می کنیم که در ازمنه قدیم و دوران های گوناگون تاریخی چه بسیار جنگهایی که بین ملتها و ارتش های جهان رخ داده و کشتارهای عظیمی به وقوع پیوسته است. هم اکنون نیز بشر دوران معاصر علیرغم پیشرفت در علم و تکنولوژی و گام نهادن در عرصه های گوناگون علمی اما هنوز در گیرودار حیله های نفس و اوهام خویش در رسیدن به یک زندگی ایده آل سرگردان و پریشان در سراب خودساخته گرفتار است. دولتهای متجاوز روزی نیست که به بهانه های واهی و به اسم صیانت از حقوق بشر دست به بمباران و کشتارهای فجیعی نزنند. تا همیشه تاریخ بوده این ظلم و جنایتهای انسان نسبت به همنوعان خویش بوده و تکرار شدنی است واز این پس نیز ادامه خواهد یافت.

این سوال احتمالا برای شما هم خطور کرده که چرا انسانها در کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی نمی کنند و چرا با آنکه همگان می دانند زندگی دنیایی بسیار کوتاه است باز هم حرص و طمع آنان را فریب داده و سعی در زراندوزی و ذخیره سازی امکانات و مجموعه دارایی های خویش دارند و ای کاش حرص و طمع انسان به همین جا ختم می شد، عده ای حتی برای رسیدن به آرزوها و امیال نفسانی خویش دست به کشتار و قتل نفس زده و نه تنها به همان حداقل های خویش نایل نمی آیند بلکه جانشان را در این راه می دهند.

  

در طول تاریخ رد پای جنایتکاران بزرگی در مسند قدرت مثل هیتلر و صدام مشاهده می شود که با جنایات بی شمار از خود نام بدی را به یادگار گذاردند و در مقابل انسانهایی هم بودند که با ایثار و از خودگذشتگی تمام، زندگی خویش را در راه کشف مجهولات و نجات انسانها از نادانی و فقر و بیماری سپری کرده و حتی در این عرصه از نثار جانشان دریغ نورزیدند. راستی این همه تفاوت ازچیست؟ یک انسان مثل فارابی و انیشتین و پاستور و مولوی و رازی می شود و کسان دیگری مثل هیتلر و نرون و سایر جنایتکاران تاریخ در حضیض ذلت زندگی ننگین خود را به پایان می رسانند.

این تفاوت های رفتاری و روحی و روانی حتی دربین اعضای یک خانواده هم مشهود می باشد. دو برادر با آنکه در یک خانواده و تحت تربیت یک پدر و مادر و یک محیط اجتماعی رشد می یابند اما خلق وخوی متفاوتی با یکدیگر دارند. حال در نظر بگیرید که مردمان یک جامعه که در خانواده های مختلف هبوط می یابند می بایست تفاوت های بیشتری با یکدیگر داشته باشند. بارها دیده ایم دو برادر با یکدیگر تفاوت های فراوانی  دارند اما دو نفر غریبه که در دو محیط مختلف پرورش یافته اند از نظر روحی و سلایق و خلق وخوی با یکدیگر شبیه و دارای اشتراکات ر وحی هستند. همین تفاوت ها و تشابهات خلق و خوی در بین انسانهاست که موجبات همبستگی و یا اختلافات و دسته بندی های عقیدتی و سیاسی را فراهم می آورد.

فرزندی در یک خانواده درس خوان می شود و با راهیابی به دانشگاه دوستان و یاران باسواد و مثبتی پیدا می کند، اما شخص دیگری از همان خانواده معتاد می شود و دوستان ناباب و عیاشی مثل خود پیدا می کند. این مثال در جوامع انسانی نیز صدق می کند و امروزه می بینیم که عده زیادی از انسانها از اقصی نقاط عالم با یک فراخوان ازسوی گروه داعش از زندگی راحت خود می گذرند و وارد سرزمین های درگیر جنگ می شوند تا این گروه را یاری رسانند. چه نیرویی و چه انگیزه ای این انسانها را از نقاط امن جهان به سرزمین های درگیر جنگ می کشاند. آیا جز این است که اشتراکات خلق و خوی و میزان تکامل روحی انسانها در جمع شدن آنها به دور یکدیگر موثر بوده و تداعی کننده این ضرب المثل می باشد که «کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز».

ولی گاهی اوقات شرایطی پیش می آید که دو نفر علیرغم اختلافات خلق و خوی و سلیقه و ناهمخوانی فرکانس روحی مجبورند برای مدتی و تا آنجا که صبرشان اجازه دهد در یک محیط به سر ببرند. مثل زوج هایی که پس از ازدواج متوجه شده اند هیچ سنخیت و تجانس روحی بین آنها برقرار نیست، و همین عامل موجب درگیری های خانوادگی می شود و بعضا کار را به جاهایی باریک می کشاند و یا دو کارمندی که با وجود عدم تفاهم با یکدیگر مجبورند در یک اتاق به کار بپردازند. در دنیای کنونی ما نیز اختلافات عقیدتی و بحران های رفتاری و خلق و خوی که ناشی از عدم تجانس روحی بین انسانها و شدت و ضعف های تکاملی آحاد بشری است گاه منجر به درگیری های منطقه ای و جهانی می شود که ما هم اکنون شاهد آن در اقصی نقاط عالم و ازجمله در منطقه خودمان هستیم. در جهانهای روحی نیز این طبقه بندی ها تحت عنوان عشیره های روحی وجود دارد. در آن جهان ارواح دیگر مجبور نیستند در یک محیط واحد با کسانی که با آنان تجانس روحی و اشتراکات خلق و خوی ندارند زندگی کنند بلکه بخاطر رشد قوه عقلانی و تکاملی روحی بالایی که ارواح از آن برخوردارند،  تشکیل عشایر روحی داده و در طبقات مخصوص خود به زندگی بدون دغدغه و بدون اختلاف و سعادتمندانه خویش ادامه می دهند. به همین خاطر دیگر از جنگ و خونریزی در جهان ارواح خبری نیست و هر روحی با دسته ای از ارواح که کاملا با آنها در یک سطح تکاملی قرار دارد محشور خواهد بود. ارواحی که در جلسات روحی تشریف می آورند بر این امر اذعان میدارند که ممکن است زوجی که در دنیا مجبور بودند علیرغم اختلافات روحی و خلق و خوی در زیر یک سقف زندگی کنند پس از مرگ هرکدامشان در طبقه ای مجزا و بسیار دور از یکدیگر با کسانی که با آنها احساس راحتی و نزدیکی بیشتری می کنند به زندگی خویش ادامه داده و حتی ازدواج نمایند. و در این مورد هیچگونه تعصب و شکایتی نیز از سوی زوج یا زوجه وجود نخواهد داشت زیرا در این صورت است که آنها تازه معنی یک زندگی راحت و سعادت بخش را خواهند چشید.

بهرحال جنگها و درگیری های خونبار بشر تا پایان حیات این کره خاکی ادامه خواهد داشت. مگر آنکه بشر به چنان رشد عقلی و معرفتی نایل آید که آنچه را که برای خویش می پسندد برای دیگران نیز بخواهد و در جهت ایثار عشق و محبت به همنوعانش از هیچ تلاشی دریغ نورزد که البته از آنجا که دنیا مکانی برای پالایش و آزمایش ارواح با اختلاف فرکانس تکاملی است، این امر کاملا بعید و غیرممکن است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد