علل بلاها و عذابهای الهی
فرامرزملاحسین تهرانی
در کتابت هفتگی با روح متعال و حامی خویش، از ایشان درباره بلایای طبیعی و علل وقوع این بلاها در جوامع بشری سوال کردم که ایشان ازطریق کتابت، مطالب زیر را مرقوم فرمودند:
.
.
.
بنام رو ح اعظم کائنات - آیا مردم می دانند که لحظه لحظه زندگی آنان توام با آزمایشات الهی است. آنهایی که از این واقعیت باخبرند پس راه از چاه شناخته و در صراط صحیح گام برمی دارند و از بلایا و آزمونهای الهی سربلند و باسلامت عبور می کنند و کسانی که نمی دانند و راه را به اشتباه و برخلاف جهت رسیدن به سرمنزل مقصود طی می کنند نیز به تجاربی بس گرانبها در زندگی معنوی خویش نائل خواهند آمد.
دنیای شما دنیایی بس پیچیده با سدها و موانع و معبرهای خطرناکی است که روح حتما می بایست با گذر از تمامی خطراتی که وی را آگاه و متنبه از آنها می سازد، سرانجام راه درست و منتهی به سعادت و نیکبختی ابدی خویش را در یابد و به سعادت و کامروایی ابدی نائل آید.
اندرز و بشارت بر شما باد که خوشبختانه نگهبانانی بر اعمال و رفتارهای شما نظارت دارند و آنها خیرخواهان واقعی بشریت در کوران زندگی هستند، اگرچه اکثر مردم بخاطر ضعف چشم و گوش و قلب، از اشارات و الهامات این دوستان غبیبی بی خبرند و در دنیایی که هر وجب از آن کمینگاه گرگان و ددان عاری از معرفت الهی است به این سو و آن سوی مسیر مستقیمی که آنان را به سرمنزل مقصود و خانه دوست رهنمون میسازد، منحرف می گرداند، اما آن کدام عقل سلیم و هدایت یافته ای است که درنهایت، بعد از آنکه متوجه آثار و آلام شدائد و رنج ها و زخم های نهفته در بیراهه های فرورفته درخارها و چاه های هولناک است درنهایت با دلی شکسته و قلبی محزون پای در مسیر روشن و همواری که وی را به خانه دوست می کشاند، نگذارد!
ما که چون شما عمری را در جهانهای تحتانی سنگین و ثقیل مادی گذراندیم، امروز که تحت حمایت دستگاه رفیع الهی به سر می بریم، خوب متوجه شده ایم که تمامی دردهای جوامع بشری از عدم اجرای قوانین ناب الهی است. هرجا و محیطی که متاثر از ناخالصی ها و وسوسه های نفس شد، همانجا محل بروز جنگ ها و درگیری های جبهه حق و باطل با یکدیگر می گردد، تا آنکه یک جبهه بر جبهه دیگر ظفر آید. آنکه پیروز است با هر عقیده و مسلکی موجد آفرینش و خلق جبهه ای از عقاید حق یا باطل خویش در آن جامعه می گردد و زمینه های هبوط ارواح متجانس با محیط عقیدتی خویش را از آسمانها فراهم می سازد. هر روحی به همانجا متمایل می شود که خاستگاه فکری و معرفتی وی در آن برهه از حیات معنوی اش باشد و آنان که سنخیتی با فرکانس امواج روحی در محیط خود را ندارند، لاجرم با سعی و تلاش خویش و ریشه کندن از خاک آن محیط و جامعه به وطن و منزلگاه متناسب با افکار و آگاهی های خود رجعت می نماید.
بهرحال آنچه تقدیر و سرنوشت حکم کند برای روح محقق خواهد گشت چه در شکل شخصی و انفرادی آن و چه در شکل تقدیر جمعی که این هر دو را گریزی از آن نیست مگر با کسب آگاهی و معرفت بر آن و سعی در عملی نشدن مقدراتی که درصورت ادامه جهل و نادانی یک فرد و یا جامعه حتما به وقوع خواهد پیوست.
بلاها و رخدادهای طبیعی چیزی نیست جز بازتاب و برگشت اثرات اعمال و اندیشه های ما به خود ما. درواقع این قانون عمل و عکس العمل فردی و اجتماعی است که آنان را متاثر از پیشامدهای خوب و یا بد در زندگانی شخصی و جمعی آنان می سازد.
عقل این مائده الهی و قاعده حصول به بینش و معرفت انسانی در کوران آزمون ها و خطاهای بی شمار، باید روزی دریابد که روح به عنوان عنصری حیات بخش و مشرف بر تمامی پدیده های مادی و فیزیکی پیرامونش، ارج و مقامی بس شگرف در آفرینش و هستی دارد و پاسداشت حرمت این عطیه الهی در تمامی سرزمینهای دور و نزدیک تحتانی و یا طبقات بالای جهانهای روحی، موجب خلق دنیایی عاری از هرگونه تصادم و جدل و زشتی های برآمده از نفوس شیطانی خواهد گشت. جوامع غرق در مادیات و مشغول به ارضاء حوائج نفسانی رفته رفته به گرداب هولناک مرگی ناخواسته کشانده می شوند. بدترین عذاب برای یک روح در جهانهای تحتانی عدم آمادگی وی برای قبض جان و ترک جهانی است که به شدت به آن وابسته و دلبسته است و این عذابی محتوم برای ارواحی است که به خیال خام خویش این جهان تنگ و تاریک مادی را به اشتباه منزلگاه ابدی خویش فرض کرده اند. وقتی چنین عقیده باطلی در ذهن فردی و جمعی یک جامعه به بار بنشیند و قوای نفسانی روح به جنب و جوش و غلیان درآمده و حیات معنوی خویش را در زرق و برق مجازی دنیای خیالی جستجو نماید آن زمان است که متناسب با وضعیت زمانه ای که در آن به سر می برند از سه جهت مورد تاخت و تاز و تنبیه نیروهای درونی و خارجی قرار میگیرند. درواقع روح در هر برهه از حیات معنوی خویش حتما تحت تنبیهات بیشماری قرار خواهدگرفت و این مقدرات حتمی است که همگی ارواح در کوران زندگی های خویش تجربه اش خواهند نمود. هر زمان که روح غافل از برکات و رهنمودهای عقل رشید خویش گردد، صدمه اش را خواهد دید و به دسته و گروهی از ارواح متجانس با خویش در جوامع مختلف ملحق خواهد گشت تا به عذاب جمعی گرفتار آید.
اما اطلاق لفظ عذاب الهی، صحیح و درست نمی باشد. زیرا پروردگار متعال به جز لطف و رحمت و شفقت هیچ چیزی بر مخلوقاتش نازل نمی نماید و رنج ها و بلاهایی که روح بدانها مبتلا می شود، بازتاب عدم بهره مندی صحیح و بایسته از عقل و رهنمودهای آن در هر برهه از حیات معنوی اش می باشد. قضا و قدر الهی درواقع آن قانونی است که مبتنی بر عدل الهی است. عدالتی که گریز از آن برای هیچ فرد و جامعه ای ممکن نیست، زیرا انسان دقیقا به آن سرنوشتی دچار می گردد که خودش از قبل برای خویش آماده و مهیا نموده است. کسی که در حق کسی بدی کند، از سوی همان شخص و یا اقوام و آشنایان و پیروان وی بالاخره روزی تنبیه خواهد گشت و برعکس آن، اگر کسی خیرخواه فرد یا جمعی باشد ازسوی آن جمع مورد نوازش و احترام قرار می گیرد.
نابودی تمدنهای پیشرفته بشری هیچ دلیلی ندارد جز آنکه آن گروه انسانی که خالق آن تمدنها بوده اند، در عذابی محتوم از بازتاب اعمال و اندیشه های خویش غرق و نابود گشته اند و امروزه جز نامی از آنها حک شده در صفحات تاریخ چیز دیگری باقی نمانده است.
هر روح غرق در مادیات و مغرور و مست از امکاناتی که به صورت موقت دراختیارش قرار گرفته است رفته رفته با دور شدن از آگاهیهای الهی خویش و بی توجهی به ظرفیت های درونی در نیل به حیات طیبه معنوی، به یکی از طرق سه گانه ذیل مورد عذاب و تنبیه قرار خواهد گرفت، اما قبل از آنکه به این سه عذاب اشاره ای داشته باشم، باید متذکر گردم که تمامی انسانهایی که هم اکنون در یکی از کرات و سیارات تحتانی به سر می برند دارای دونوع تقدیری و سرنوشت هستند، 1- تقدیر فردی و 2- تقدیر جمعی.
معمولا روح با سعی و تلاش و آگاه گشتن از تبعات اعمالی که در گذشته انجام داده است و درخواست بخشش از خداوند، قادر به تغییر تقدیر شخصی خویش می باشد به شرطی که در قول و عهدش وفادار و ثابت قدم باشد، اما معمولا بازگشت و تغییر تقدیر جمعی که یک جامعه بدان مبتلا می گردد، خیلی سخت و استثناء است. زیرا تغییر قضا و قدر الهی در یک جامعه درصورتی محقق میگردد که تمامی و یا اکثریت افراد جامعه به آن مرتبه از آگاهی و معرفت رسیده باشد که از زشتی اعمال و رفتار گذشته و حال خویش فاصله گرفته و سعی د ر اصلاح خویش نمایند و خب چنین رویه یکسان و واحدی برای ارواحی که دارای درجات گوناگون شخصیتی و معرفتی هستند، ممکن و میسور نمی باشد. پس جوامع و تمدنهای بشری درصورت اصرار بر نافرمانی از رهنمودهای عقل به عنوان راهنمای درونی اشان که از منبع و سرچشمه لایزال روح اعظم کائنات کسب فبض می نماید، از سوی سه قوه قهریه تحت فرمان پروردگار متعال مورد عذاب قرار می گیرند.
1- نیروهای منفی درون: جوامع و تمدنهای مادیگرا، اکثرا ازسوی نیروهای منفی درونی اشان رفته رفته ضعیف و ناتوان گشته و مضمحل می گردند، اگر به تاریخ این تمدنها مراجعه کنید، درخواهید یافت که آن جوامع و تمدنها در اوج شکوفایی و قدرت و ثروت چگونه در طول حیات چند صدساله خود به واسطه عدم درک صحیح از توانایی های خویش در حفظ نعمات و برکاتی که در دست داشتند همه آن داشته ها و نعمات را صرف ارضاء هوای نفسانی خویش و ظلم و تعدی به ملل و جوامع دیگر نموده تا سرانجام به سرنوشتی محتوم در نابودی و حذف از صحنه روزگار دچار گشته اند. عذابی که رفته رفته آن جوامع به آن مبتلا گشته اند بازتاب اندیشه و عقاید آنان در حذف جوامع ضعیف و مصادره ثروتها و امکانات دیگران به نفع خویش و جامعه خویش بوده که در نهایت خود آنها را به ورطه نابودی و هلاکت کشانده است. امروزه نیز تمدن غرب با تمام بالندگی و شکوفایی اش متاسفانه به همان اندیشه باطل و غلطی مبتلاست که مشابه آن را در تاریخ گذشتگان زیاد دیده ایم، پس به طور قطع و یقین سرنوشت اینان نیز به غیر از آن چیزی نیست که اعقاب آنان دچارش گشته اند و این وعده الهی است که محقق خواهد شد.
2- عذاب از طریق نیروهای طبیعی: تمام آفرینش در ید قدرت الهی یعنی پروردگار متعال است. اما همانگونه که گفتیم خداوند فقط مصدر و منشاء خیر و برکت و حیات طیبه برای تمام آفرینش خویش است و عذابهایی که روح در مسیر تکامل خویش بدانها مبتلا می گردد همگی بازتاب اعمال و کردار خود وی می باشد. اما عذابهای جمعی فقط مختص یک منطقه خاص جغرافیایی نیست زیرا نسبت به پراکندگی ارواح در نقاط مختلف گیتی و شکل گیری جوامع بشری در دسته ها و عشایر و طایفه هایی که ممکن است تجانس روحی و شخصیتی یکسانی نداشته باشند. تنبیهات جمعی آنها ازطریق عوامل طبیعی مانند سیل، زلزله، آتش فشان و امراض گوناگون لاعلاج و مانند آنها تجلی نماید. تا زمانی که بشر به موهبت عقل به عنوان راهنما و عامل تجلی آگاهی های روح الهی واقف نگردد، هر عامل ناشناسی که برای انسان مزاحمت و محدودیت ایجاد نماید، عاملی برای عذاب وی تلقی می گردد. رجوع انسان به داشته های عقلی و کاوش در این حیطه درنهایت منجر به خیر و صلاح برای وی می گردد ودر غیر این صورت مرگ و هلاکت بر اثر بلایا و عذابهای طبیعی برایش حتمی و قطعی خواهد بود. بی توجهی و عدم وقوف به دلایل هر یک از معضلات پیش رو در راه سعادت و سلامت برای آدمی، درنهایت موجب آسیب پذیری انسان از نیروهای قهار در طبیعت می گردد. نیروهایی که درعین پنهان بودن ناگهان به امر پروردگار ظاهر می گردند و جوامع غافل از خویش را با شوکی عظیم متنبه و آگاه به شعوری برتر و والاتر از داشته ها و مصنوعات ظاهری می سازد و آن هنگام که انسان به چنین معرفت و آگاهی در حیطه حیات معنوی خویش نائل آید، دیگر این آزمونها و بلاها طعم تلخ عذاب به خود نمی گیرد و عاملی برای رهایی روح از قید و بندهای نفس می گردد. هر بلای طبیعی اگرمرگی در پی داشته باشد که خب شروع یک حیات طیبه برای روح خواهد بود و اگر هم عمری در دنیا باقی مانده باشد، شوکی عظیم و مبارک برای روح در مسیر تکاملی اش در حیات معنوی اش خواهد گشت.
3-عذاب از طریق ارواح وارسته: و سومین عذاب در جهت آگاهی بخشی به جوامع مادیگرا و متکی بر عقل معاش، چالش و برخورد قهرآمیز جبهه حق مستقر در چنین جوامعی با فرهنگ حاکم بر آن جوامع است. ممکن است این برخوردو تصادم ابتدا از سوی یک روح وارسته به تنهایی آغاز گردد. چنین انسانی که دارای روح عظیم و مترقی می باشد با قدرت و نفوذ کلام خویش قادر خواهد بود تا در مقابل تمامی سفسطه های به ظاهر متقن مادیگرایان، با منطق الهی و زبانی فصیح پاسخگو باشد و فرهنگ الهی را در چنین جوامعی تبلیغ و ترویج نماید. پیامبران نمونه و مصداق واضح وروشنی بر این مدعا هستند و پس از آنها اولیاء الهی می باشند که هیچ دوره و زمانی در طول تاریخ را سراغ ندارید که جهان از وجود ولی خدا محروم بوده باشد. همیشه انسانهای نیکوکار و دارای روح عظیم و پیشرفته ای هم در جوامع بشری بوده اند که گرداگرد این انسانهای صالح را گرفته اند و انقلابات بزرگ بشری را رقم زده اند. درواقع قیام اولیاءخدا و پیروان ایشان نوعی عذاب برای حاکمان مستبد و پیروان آنها در جوامع مادیگرایی است که از شمیم رحمت الهی محروم بوده و دل به تاریکیها و خوشی های زودگذر دنیاهای تحتانی سپرده اند و درنهایت در این گردابی که برای خویش مهیا نموده اند، بدست نیروهای الهی غرق می گردند.
راه گریز از عذاب الهی چیست؟
اگر عذاب الهی مربوط به تقدیر فردی باشد که قضا و قدر الهی معین فرموده است راه جلوگیری از آن محاسبه اعمال و کردار گذشته خود و ابراز ندامت و پشیمانی به دستگاه الهی است. توبه به درگاه خداوند موجب باز شدن درهای رحمت و بسته شدن درهای عذاب به سوی فرد گهنکار می گردد. این آکاهی و معرفت به وجود لایزال خداوند است که انسان را مخیر به اختیار و اراده ای مبارک در جهت ترک گناه و محرمات و عدم پیروی از هواهای نفسانی کرده و درجهت ادامه زندگانی در مسیری روشن و رو به کمال ترغیب می نماید و بدین طریق است که چشم معنوی انسان به دام ها و چاه های پیرامون مسیر تکاملی اش روشن گشته و از حرکت به سوی آنها که برایش دردسرآفرین و دردناک است بازمی دارد و عذابی محتوم را از ایشان دور می سازد.
و اما این عذاب جمعی است که قدری گریز از آن سخت و مشکل می نماید و درصورت وقوع آن، تر و خشک را با هم می سوزاند. حضور در جوامعی که در راه ارضاء نفس کمتر از قوه عقل الهی بهره می گیرند، گریبان انسانهایی را هم که در مسیر تکاملی صحیحی قرار دارند را خواهد گرفت. مگر آنکه از حضور در شعاع جمعیتی که دچار عقب ماندگی های معنوی و فکری هستند احتراز شود. حتی اگر این جمعیت از شعاع کوچک یک خانواده تا جوامعی بزرگتر مثل فامیل، محله، شهر، کشور و جهانی که در آن زیست می نمایید شکل گرفته باشد.
ارواح آگاه از فلسفه آفرینش به محض آگاهی به وضعیت نامساعد فکری و عقیدتی محیطی که در آن قرار دارند، و پس از مبارزه و خویشتنداری درجهت عدم همرنگی با جامعه مادیگرایی که در آن زیست می کنند، تکلیف به هجرت را در دستور عمل خویش قرار می دهند تا از عذابی که برای آن جمعیت محتوم گشته است رهایی یابند.
فرار از جمعیت مریضی که دارای بیماری واگیردار و مسری هستند عاقلانه ترین راه برای یک فردآکاه از اثرات مخرب آن بیماری است. هرچه شعاع این بیماری بیشتر باشد، گریز و فرار انسانهای آکاه از جامعه غرق در گرداب بلا قطعی تر و واجب تر می نماید و این دستور و حکم الهی است که در شرایط نامساعدی که برای یک روح وارسته برای ادامه بقا بوجود می آید، هجرت و دوری از کانون فتنه و بلا واجب و ضروری می باشد.
خداوندمتعال مصدر فیض و لطف و رحمت بر بندگان و آفرینش خویش است، و آنچه روح در نتیجه اعمال و کردار خویش در مسیر تکامل به ابدیت نورانی اش تجربه می نماید اعم از رنج ها و مشقات و بلاها، موجب طهارت و مبرا شدن از ناخالصی ها و گناهانی است که ثقل و سنگینی روح را در پرواز به سوی منزلگاه ابدی اش باعث می گردد و اگر این عذابها و آزمونها موجبات آگاهی و خوشبختی روح در جهان های اعلای الهی را فراهم می آورد به جان و دل خریدار آنیم تا از ثمرات مبارک آن، میوه وصل به جانان را از شاخه های معرفت چیده و از شهد آن بهره مند گردیم.